پرسش:پیامبر اسلام(ص) به پادشاه کدام کشورها و چه زمانی نامه نوشت؟
پیامبر اسلام(ص) در سال ششم هجری و پس از صلح حدیبیه با فرستادن چندین نامه به پادشاه کشورهای مختلف از جمله ایران، روم، مصر و حبشه، آنان را به دین اسلام دعوت کرد. مورخان تعداد نامههای فرستاده شده را دوازده نامه و به تحقیق بعضی از معاصرین، بیست و شش نامه ذکر کردهاند.
کلیات
یعقوبی (درگذشته ۲۸۴ یا ۲۹۲ق) مورخ اهلسنت معتقد است، تعداد نامههای فرستاده شده پیامبر(ص) به کشورهای مختلف برای دعوت به اسلام، دوازده نامه و به تحقیق بعضی از معاصرین، ۲۶ نامه بود. او بر این باور است که این نامهها در یک سال فرستاده نشده بلکه از اواخر سال ششم تا وفات پیامبر اسلام به تدریج نگارش یافته است..
به گفته یعقوبی برخی اصحاب به پیامبر(ص) گفتند: پادشاهان، نامههای بدون مهر را نمیخوانند. پیامبر دستور داد تا انگشتری که نگین آن از نقره بود، ساخته شود و روی نگین آن در سه سطر جمله «محمد رسول الله» را نقش کنند، آنگاه نامههای پادشاهان را با آن مهر میکردند.
صاحب کتاب طبقات الکبری، زمان فرستادن نامههای پیامبر به پادشاهان بزرگ را در ماه ذی حجه سال ششم یا محرم سال هفتم دانسته است. به گفته او در محرم سال هفتم، شش سفیر با نامه از مدینه عازم شدند تا نامههایی را به پادشاهان حبشه، روم، ایران، مصر و ... تحویل دهند.
نامه به خسرو پرویز(کسرای ایران)
ابن هشام در کتاب خود نقل کرده که پیامبر(ص) نامه خود را توسط عبدالله بن حذافه سهمی نزد خسرو پرویز، پادشاه ایران فرستاد. در نامه رسول خدا(ص)، از شاه ایران به کسری، عظیم فارس تعبیر شده و از او خواسته شده تا شهادت به یگانگی خداوند و نبوت پیامبر دهد. در غیر این صورت گناه مجوس بر عهده او خواهد بود.
نامه به هرقل، قیصر روم
دحیة بن خلیفه کلبی، صحابی پیامبر(ص) را نامه رسان پیامبراکرم(ص) به قیصر، پادشاه روم دانستهاند. متن نامه پیامبر را اینگونه نقل کردهاند: «به نام خدای بخشاینده مهربان، از محمد پیامبر خدا به قیصر بزرگ روم. سلام بر کسی باد که هدایت را پیروی کند، اکنون تو را به اسلام دعوت می کنم، پس دین اسلام را بپذیر و مسلمان شو تا سلامت بمانی و خدا هم دو بار به تو پاداش بدهد. در منابع اسلامی برخورد هرقل به گونهای وصف شده است که گویی تنها از ترس از دست رفتن پادشاهی خود نخواسته اسلام را بپذیرد. همچنین نقل شده که پیامبر(ص)، زمانی که در منطقه تبوک بودند، نامه ای به قیصر نوشتند. پاسخهای قیصر که در منابع موجود اسلامی آمده، همراه با لطف و ارسال هدایا گزارش شده است.
نامه به مقوقس، حاکم مصر
مورخان نوشتهاند که حاطب بن ابی بلتعه نامه پیامبر را نزد پادشاه مصر برد.بر اساس آنچه مورخان نقل کردهاند، در آن زمان مصر زیر سلطه روم شرقی با مرکزیت قسطنطنیه بود و حاکمی مسیحی در آنجا حکمرانی می کرد.
نامه به اسقف اعظم نجران :
« رسول خدا(ص) در آن نامه نوشته اند: «به نام خدای ابراهیم، اسحاق و یعقوب. از محمّد رسول خدا به اسقف نجران. اسلام بیاور که تو را به خدای ابراهیم و اسحاق و یعقوب دعوت می کنم و تو را از عبادت بندگان به عبادت خدا دعوت می کنم. من شما را به ولایت خدا دعوت می کنم .»
در نامه رسول خدا (ص) از او با عنوان «عظیم القبط» و در نقلی دیگر با عنوان «صاحب مصر» یاد شده است. رسول خدا(ص) او را به اسلام دعوت کرده و در نهایت آیه ۶۴ سوره آلعمران «بگو: ای اهل کتاب، بیایید از آن کلمه حق که میان ما و شما یکسان است پیروی کنیم که به جز خدای یکتا را نپرستیم، و چیزی را با او شریک قرار ندهیم، و برخی را به جای خدا به ربوبیت تعظیم نکنیم» را برای او نوشتند.
نامه به نجاشی، حاکم حبشه
بر اساس نقلهای تاریخی، نخستین سفیری که از مدینه بیرون رفت «عمرو بن أمیه ضمری» بود با دو نامه برای امپراطور حبشه، که در یکی از آن دو نامه، رسول خدا او را به اسلام دعوت کرده و آیاتی از قرآن مجید را بر او خوانده بود. درباره این که پادشاهان حبشه در سالهای نخست بعثت و بعدها در اواخر دوره هجرت چه کسانی بودهاند، اختلاف نظر وجود دارد. برخی گفتهاند که یکی از نجاشیها، همان است که مهاجران را به گرمی پذیرفته و دعوت به اسلام را قبول کرده و حتی پس از درگذشت او، رسول خدا(ص) از مدینه بر او نماز خوانده است. اما نجاشیِ پس از وی، در برابر دعوت رسول خدا(ص) پاسخ رد داده و حتی نامه پیامبر(ص) را پاره کرده است. اخبار فراوانی درباره نجاشی مسلمان شده و رفتار او با مهاجران و علاقمندیش نسبت به رسول خدا(ص) در مصادر اسلامی آمده است. او در پاسخ رسول خدا(ص) هدایای زیادی برای آن حضرت ارسال کرد.
نامههای دیگر
برخی مورخان نامه های دیگر پیامبر را نیز ذکر کرده اند. از جمله:
- نامه به منذر بن ساوی التمیمی، حاکم بحرین. وى از معدود کسانى است که دعوت رسول خدا ص را پذیرفته است. در پاسخ نامه رسول خدا ص نوشت: من نامه شما را براى مردم بحرین خواندم، برخى از آنها اسلام را دوست داشته و آن را پذیرفتند و برخى آن را قبول نکردند.
- نامه به حارث بن شَمر غسّانی، حاکم غسانی. دولت غسانى که توسط رومیان در شامات تأسیس شده بود، در گسترش مسیحیت تلاش مى کرد. مضمون نامه ی پیامبر آن بود که اگر ایمان آورى پادشاهیت بر جاى مىماند.
- نامه به هوذه بن علی حنفی، حاکم یمامه. پیامبر او را به قبول اسلام فرا خوانده و با اشاره به غلبه دین او در آینده، از وى خواستند تا اسلام را بپذیرد و آنچه را تحت سلطه دارد حفظ کند.
پانویس
- ↑ بغدادی، طبقات الکبری،۱۴۱۰ق، ج۱، ص۲۴۳.
- ↑ یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ۱۳۷۹ق، ج۲، ص۷۸.
- ↑ بغدادی، طبقات الکبری،۱۴۱۰ق، ج۱، ص۲۴۳.
- ↑ بغدادی، طبقات الکبری،۱۴۱۰ق، ج۱، ص۲۴۳.
- ↑ بغدادی، طبقات الکبری، ۱۳۸۰ق، ج۱، ص۲۵۸- ۲۶۲.
- ↑ بغدادی، طبقات الکبری، ۱۳۸۰ق، ج۱، ص۲۵۸- ۲۶۲.
- ↑ حمیری، السیرة النبویة، ۱۳۵۵ق، ج۴، ص۲۵۴- ۲۵۵.
- ↑ احمدی میانجی، مکاتیب الرسول، دارالحدیث، ج۱، ص۹۳-۹۰.
- ↑ الحمیری، السیرة النبویة، ۱۳۵۵ق، ج۴، ص۲۵۴-۲۵۵.
- ↑ احمدی میانجی، مکاتیب الرسول، دارالحدیث، ج۱، ص۱۰۵-۱۱۴.
- ↑ احمدی میانجی، مکاتیب الرسول، دارالحدیث، ج۱، ص۱۰۵-۱۱۴.
- ↑ احمدی میانجی، مکاتیب الرسول، دارالحدیث، ج۱، ص۱۰۵-۱۱۴.
- ↑ احمدی میانجی، مکاتیب الرسول، دارالحدیث، ج۱، ص۱۰۵-۱۱۴.
- ↑ الحمیری، السیرة النبویة، ۱۳۵۵ق، ج۴، ص۲۵۴-۲۵۵.
- ↑ ابن كثير, البدایة و النهاية، دار إحياء التراث العربي, ج 5، ص 59
- ↑ مسعودی، مروج الذهب، ۱۴۰۹ق، ج۲، ص۲۸۹.
- ↑ مسعودی، مروج الذهب، ۱۴۰۹ق، ج۲، ص۲۸۹.
- ↑ مسعودی، مروج الذهب، ۱۴۰۹ق، ج۲، ص۲۸۹.
- ↑ الحمیری، السیرة النبویة، ۱۳۵۵ق، ج۴، ص۲۵۴-۲۵۵.
- ↑ علامه مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج۲۰، ص۳۹۱.
- ↑ علامه مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج۲۰، ص۳۹۱.
- ↑ علامه مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج۲۰، ص۳۹۱.
- ↑ علامه مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج۲۰، ص۳۹۱.
- ↑ احمدی میانجی, مکاتیب الرسول، دارالحدیث, ج ۱، ص ۱۳۸
- ↑ احمدی میانجی, مکاتیب الرسول، دارالحدیث, ج ۱، ص ۱۳۸
منابع
- آیتی، محمدابراهیم، تاریخ پیامبر اسلام(ص)، تهران، دانشگاه تهران، ۱۳۷۸ش.
- ابنکثیر، البدایة والنهایة، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، بیتا.
- احمدی میانجی، علی، مکاتیب الرسول، قم، دار الحدیث، ۱۳۷۷ش.
- البغدادی، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، بیروت، دار الکتب العلمیة، ۱۴۱۰ق.
- الحمیری، ابن هشام، السیرة النبویة، قاهره، مکتبة محمد علی صبیح، بیتا.
- جعفریان، رسول، سیره رسول خدا(ص)، قم، انتشارات دلیل ما، ۱۳۸۳ش.
- سبحانی تبریزی، جعفر، فروغ ابدیت، قم، بوستان کتاب، ۱۳۸۵ش.
- علامه مجلسی، محمدباقر، بحار الأنوار، قم، مؤسسة الوفاء، ۱۴۰۳ق.
- مسعودی، علی بن حسین، مروجالذهب و معادن الجوهر، بیروت، دارالاندلس، ۱۹۸۵م.
- یعقوبی، احمد بن اسحاق، تاریخ الیعقوبی، بیجا، دار صادر، بیتا.
آیا میدانستید که... | جدیدترین پرسشها |
درگاه:پرسش/آیا میدانستید |
|